واگیردار بودن مهربونی
کنار خیابون ایستاده بودم و هر ماشینی که رد میشد می گفتم آقا مستقیم. ولی هیچکس نگه نمیداشت که یه 206 جلوی پام نگه داشت. به دخترم گفتم نفس مامان بجنب حالا ماشینای پشتیمون ...
چه باید کرد؟
هنوز ساعت شش نشده بود که بیدار شدم. پر از استرس و خستگی بودم. نماز صبحم رو خوندم و رفتم که بخوابم اما هر کاری کردم نشد . شوهرم خر و پف می کرد. پاشدم و رفتم توی هال چشمم به ...
زن و دل خواسته هایش
دلش می خواست مردش هر روز یه بارم شده بهش زنگ بزنه و احوالشو بپرسه. دلش می خواست شبها وقتی مردش می یاد خونه دستاشو بگیره چند ثانیه تو دستاش و دستاشو فشار بده. دلش می خوا...
رنگ عادت گرفتن بعضی مناسبتهای مهم زندگی
داشتم یه فرمی رو پر میکردم که دیدم تاریخ ازدواجم یادم نمی یاد خندم گرفت. چه قدر مسخرس که آدما به جایی برسند که روزهای مهم زندگیشون رو فراموش کنند. یادم افتاد اوایل ازد...
داستان روزانه: کاش منم مرد بودم
شب هر کاری می کردم از شدت تن درد نمی تونستم بخوابم. کلی این ور اون ور کردم تا بالاخره خوابم برد. ساعت 4 صبح بیدار شدم و هی با خودم کلنجار رفتم که بخوابم دیدم نمی شه. پاشدم...
داستان روزانه: کاش منم مرد بودم
شب هر کاری می کردم از شدت تن درد نمی تونستم بخوابم. کلی این ور اون ور کردم تا بالاخره خوابم برد. ساعت 4 صبح بیدار شدم و هی با خودم کلنجار رفتم که بخوابم دیدم نمی شه. پاشدم...